یادداشتی بر اپرای عروسکی عاشورا به قلم قاسم رحمتی
بیشک اپرای عروسکی عاشورا: با طراحی

کارگردانی و نویسندگی بهروز غریبپور ، نقطه عطفی در هنر نمایش ایران است؛ تلاشی خلاق برای روایت یک حماسه، آن هم با زبان عروسک و اپرا، که در ظاهر شاید عجیب به نظر برسد اما در عمل، به اثری روحنواز و در عین حال تکاندهنده بدل شده است
استاد بهروز غریبپور در این اپرا، مرزهای نمایش سنتی و آیینی را با جسارتی هنرمندانه درهم میشکند و از دل سوگواریهای مردمی، اثری جهانی و فاخر میسازد که میتواند تماشاگر امروزی، حتی در آن سوی مرزها را نیز با خود همراه کند.
او موفق میشود از خشونت کربلا نه تصویری خونین، که روایتی شاعرانه، باشکوه و سرشار از فریاد انسان دردمند در طول تاریخ بیافریند .
یکی از خلاقانهترین جنبههای این اپرا، جان بخشیدن به عروسکهایی است که گویی خود حامل روح شهیداناند. عروسکها در دستان هنرمندان، مرز جسم و جان را درمینوردند و تماشاگر را به عمق تراژدی میبرند، بی آنکه نیازی به اغراق یا شعار باشد.
موسیقی فاخر، متن حکیمانه و طراحی صحنهای که سادگی و شکوه را توأمان دارد، این اپرا را به مجمعالجزایری از هنرهای ایرانی بدل میکند: تعزیه، نقالی، پردهخوانی مینیاتور و اپرا، همه در یک تاروپود هنرمندانه درهم تنیدهاند.
در نهایت، اپرای عروسکی عاشورا نه صرفاً یک سوگواره که یک مانفست فرهنگی است:
بیانیهای هنری از اینکه چگونه میتوان با اصالت و خلاقیت، تاریخ و هویت را بازآفرید و آن را در قالبی نوین به آیندگان سپرد.اپرای عروسکی عاشورا نه فقط یک تجربه تماشایی، بلکه یک درس بزرگ در کارگردانی، زیباییشناسی نور و رنگ، و بهرهگیری خلاقانه از فضای صحنه است که شایسته بررسی دقیقتر است.
در این اثر، نور نه فقط ابزار روشنایی بلکه خود یک شخصیت مستقل است؛ حضوری که در هر لحظه، بار عاطفی صحنه را جهت میدهد. بازی ظریف و شاعرانه نور در لحظاتی، تابشی از قدسیبودن را القا میکند و در سوی مقابل، با تیرگیهای استادانه، خباثت و تاریکی لشکر یزید را ملموس میسازد.
رنگها نیز هوشمندانه انتخاب شدهاند. قرمز خون، سیاهی ماتم، طلایی ایمان و سبز پاکی، همگی در ترکیبی هماهنگ و نشانهمند، فضای اپرا را از یک نمایش صرف فراتر میبرند و آن را به یک تابلو زنده و در حال حرکت بدل میکنند. این یعنی درک کامل استاد بهروز غریبپور از روانشناسی رنگ و نور در تئاتر.
استاد غریب پور کارگردانی است که : در عین کثرت ، انسجام را به نمایش می گذارد
کارگردان، تسلط عجیبی در هدایت حجم عظیم عناصر نمایشی، موسیقی، دکور، حرکت عروسکها و روایت داستانی دارد. هر عروسک به تنهایی یک شخصیت است اما در عین حال در خدمت کل پیکره درام باقی میماند. در چنین اثری که میتوانست به راحتی به اغتشاش بصری دچار شود، انسجام و نظم طلایی حاکم است.
او با چیدمان دقیق صحنهها، مخاطب را در مسیر احساسی مشخصی هدایت میکند: از ستایش و حیرت به اندوه، از سوگواری به تأمل، از بغض به اشراق. این مسیر نه خطی بلکه موجدار است، درست مانند احساسات واقعی ما در مواجهه با واقعه کربلا.
اپرای عروسکی عاشورا را میتوان بیاغراق یک مرز تازه در نمایش ایرانی دانست. پیش از آن، تئاتر عروسکی عمدتاً در محدوده سرگرمی یا بازآفرینیهای کودکانه بود. اما بهروز غریبپور نشان داد که با عروسک میتوان تراژدی آفرید، میتوان فلسفه را تصویر کرد و میتوان حتی با عروسک، آیین و عرفان را بازگو کرد.
این اپرا، بی شک یک الگو است و دیدنش بی شک خالی از لطف نیست
* اپرا در ایران میتواند بومی، آیینی و در عین حال جهانی باشد.
عروسک، یک ابزار جهانی است اما با حال و هوای ایرانی میتواند به زبان قدرتمندی برای بیان تاریخ و اسطوره بدل شود.
* نور، رنگ و موسیقی در دستان یک کارگردان بزرگ، از ابزار صرف، به زبانهای دوم و سوم یک اثر هنری بدل میشوند.
اپرای عروسکی عاشورا جاودانه است چون نه فقط یک اثر هنری بلکه یک مکتب نمایشی مستقل است. اثری که آینده نمایش ایران را به افقی بازتر پیوند میزند و ثابت میکند که با تلفیق اصالت، نوآوری و دانش کارگردانی، میتوان حتی اسطورههای هزار ساله را به زبانی نو، زنده و جهانشمول بازگو کرد. همچنانکه اپرای عاشورا سنگ بنای اپرای ملی ایران است،در این روزهای تابستان دید ن این نمایش فاخر و زیبا را به همه شما عاشقان ایران پیشنهاد می کنم
تهیه بلیت سایت تیوال تیر و مرداد 1404 تالار فردوسی
برچسب ها :اپرای عروسکی عاشورا ، تالار فردوسی ، قاسم رحمتی
- نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
- نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
- نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.
ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : 0