
باری سوارگرده ی مردم نکرده ایم _ مجید افشاری
باری سوار گرده ی مردم نکرده ایم خود را به نعمتی گذرا گم نکرده ایم دست تهی ما و تهی دستی تنور یک جو طمع به خرمن گندم نکرده ایم دریای شوربخت و صبوریم، سالهاست توفان چشیده ایم و تلاطم نکرده ایم جنگل گواه باش اگر خانه سرد بود یک شاخه از درخت تو هیزم