گرچه این نوشته ممکن است با واکنش منفی منفعت طلبان رو به رو شود، لیکن برای منافع ملی و نجات ایران چنین واکنشهایی را به جان می خرم.
ما در کشورمان مدیریت را نه تنها جدی نگرفته ایم بلکه بسیار هم آن را تقلیل داده ایم. به باور من مدیریت هم علم است، هم تجربه است و هم جوهر ذاتی افراد است. از جوهر ذاتی افراد به «ویژگی فردی» یاد می کنم که دو خواهر و یا دو برادر دوقلوی مدیر را از یکدیگر متمایز می کند و یکی را هنرمند و خلاق بروز می دهد و دیگری را به روز مرگی وا می دارد. یکی را مدیری توسعه گرا و روزآمد نشان می دهد و دیگری را مدیری واپسگرا و روزمره می نمایاند. عادت به ادامه روال موجود، مدیران را به شدت دچار روزمرگی می کند و این چیزی است که به جز تعداد انگشت شماری از مدیران، در ۴۵ سال گذشته آن را در کشور تجربه می کنیم. حفظ وضع موجود و نه توسعه و بهبود، هدف اصلی بیشتر مدیران ما است که تجربه نشان داده است در همین موضوع حفظ وضع موجود نیز اکثر مدیران ما ناتوان بوده اند. بسیاری از مدیران ما نه تنها از تغییر می ترسند بلکه در مقابل تغییر و اصلاح و بهبود امور به وسیله مدیران میانی و زیردست خود نیز مقاومت می کنند. البته همیشه در مقابل تغییر مقاومت وجود دارد و لذا مدیرانی که روند طبیعی مدیر شدن را طی نکرده اند، ترجیح میدهند بیش از هر چیز وضعیت موجود و صندلی خود را حفظ کنند، و بههمین سبب از شنیدن صدای زیردستان و پذیرش ایدههای جدید و خلاقانه واهمه دارند.